«همیشه انجام یک کار خوب حال ما را بهتر میکند. یکی از بهترین کارهایی که میشود در این روزها انجام داد، نذر کردن و نذری دادن است.
نذر کردن شکلهای گوناگون دارد و در مناسبتهای بزرگ مذهبی و ملی، همچنین میلاد یا شهادت و رحلت امامان(ع) با نیت خیر رساندن به فردی یا گروهی انجام میشود.
با لطف خدا ما هم میخواهیم با نذر کتاب، همراه هم، یک قدم کوچک در راه گسترش نور و دانایی برداریم. با این کار، به کسانی که علاقهمند مطالعه هستند اما امکانات لازم را ندارند هدیه میدهیم، هدیهای که تمامشدنی نیست.
هدیهی ما نور و دانایی به آنهاست تا بهتر فکر کنند و خوبتر زندگی کنند.»
اینها بخشی از صحبتهای مربی فرهنگیمان در مسجد محله بود.
هوای گرم مردادماه هم نمیتوانست ما را از تصمیم قشنگمان، یعنی نذر کتاب، دور کند.
همه ذوق و شوق داشتیم زودتر راه بیفتیم و خودمان را به آن بچهها برسانیم. آقای صفایی وظیفهی هرکداممان را زمان توزیع بستههای فرهنگی و کتابهای نذری با جزئیات شرح داد.
نگاهی به احمد انداختم و گفتم: «من و رضا معرفی کتابهای اهدایی را انجام میدهیم و شما موضوعهای مورد علاقهی بقیهی بچهها را بنویسید. ماه دیگر هم باز برایشان کتاب میبریم. من به همهی بچههای فامیلمان گفتهام که برای بچههای اطراف شهر کتاب نذری جمع میکنیم.»
در همین لحظه، آقای صفایی نگاهی به فهرست توی دستش انداخت و گفت: «به سلامتی ماشین هم آمد. همه حاضرید؟» همگی یک «بله» دستهجمعی بلند گفتیم و جعبههای کتاب و بستههای فرهنگی را به سمت ماشین بردیم.
خادم مسجد که با لبخند به تکاپویمان نگاه میکرد زیر لب گفت: نذرتان قبول... نور و دانایی بدرقه راهتان!